انديشمندان سياسي قرون وسطا
انديشمندان سياسي قرون وسطا
انديشمندان سياسي قرون وسطا
نويسنده: محمد جواد فرمانی
اندیشه های سیاسی قرون وسطی را می توان به دو گروه عمده بر حسب گذشت زمان انها تقسیم کرد گروهی که در صدد بر آمدند تا به حکومت دینی و حاکمیت کلیسا مشروعيت بخشند و در پی محکم کردن پایه های حکومت دینی بودند و گروهی که در پی تحولات بر این اندیشه تاکید کردند که با ید اقتدارات و اختیارات پاپ ودستگاه کلیسا را محدود کرد و حکومت های ملی وشاهان تجلی قدرت خداوند هستند نه پاپ . اندیشه های گروه اول یعنی کسانی که به دنبال قدرت بخشیدن به کلیسا بودند عموما در فضا ی فکری قرن یازدهم ودوازدهم وسیزدهم مطرح بودند و گروه دوم کم کم از اواخر قرن سیزدهم و قرن چهاردهم فضای فکری اروپا را همراه با تغیرات سیاسی تغیر داند البته این به آن معنا نیست که نظریه پردازان گروه دوم کسانی که خواستار افزایش قدرت شاه بودند وا بسته به قدرت های شاهان باشند در میان آنها کسانی نیز بودند که می خواستند از روی مصلحت سخن بگویند نه از روی منافع . یکی از نظریه پردازان مطرح در قرون وسطی جان سا لیسبوری است .
به عقیده عبد الرمان عالم او اولین کسی بود که تمثیل تن واره را برای توصیف اجتماع سیاسی به کار برد و جامعه مشترک المنافع را به صورت بدنی زنده تلقی می کرد که شاه به عنوان سر کلیسا به عنوان روح سنا به عنوان قلب ودیگر مردم معده واعضای دیگر هستند. حاکمان ولایت ها نیز کار چشم وگوش را بر عهده دارند سپاهیان دست های این پیکر وپیشه وران و کشاورزان پاهای این به شمارمی روند .
واین جامعه زمانی رشد می کند که تمام اعضای آن سالم باشند وبه این خاطر فرمانروا در مقام هدایتگر جامعه است. او اولین کسی است که از ستمگر کشی حمایت کرد وبا صراحت به بیان این موضوع پرداخت معتقد بود که کسی که شمشیر را غضب کرده باید با شمشیر کشته شود.
در تقسیم اقتدار کلیسا وپادشاهی می گفت هر دو شمشیر در دست کلیسا یا حاکم روحانی است و حاکم روحانی شمشیر دنیایی رابه شاه اعطا کرده و شمشیر دنیایی مقام ومرتبه پایین تری دارد. یکی دیگر از نظریات او نیز آن بود که شاه در برابر فرمانبران خود متعهد است. از نظر او قدرت ومقام فرمانروا مشروط است اگر وظایف خود را یخوبی انجام نداد مردم می توانند او را از کار بر کنار کنند.
برخی نیز معتقدند که او با این کار خود پایه او مانیسم را در اندیشه ها گذاشت.
آکونیاس در سالهای (1274_1227)زندگی می کرد با این که زندگی او دوره کوتاه 47 سالگی را شامل می شد اما او تفسیر های زیادی را از خود بر جای گذاشت مهم ترین نوشته او عذ حل الهیات است که سعی داشت تمام دانش بشری تا آن زمان را در آن گرد آورد ولی عمر او اجازه اتمام این کار را نداد . کتاب دیگر او فرمانروایی شهریاران است که این دو کتاب را شاگردان وي تکمیل کردند.
او به دنبال این بود که فلسفه ای ارائه دهد که همه جنبه های هستی را به خدا ربط دهد. اکونیاس کوشید که تا آن زمان عقل را با ایمان پیوند دهد وبه این خاطر می بایست فلسفه یونانی را با دین مسیح در آمیزد پس چنین کاری را نیز انجام داد.
اكويناس معتقد بود كه چند نوع علم وجود دارد : اولين آن نوعی دانش است که از راه عقل انسان اثبات می شود که علوم مختلف مثال های این نوع اند.
نوعی دوم فلسفه است که از راه عقل اصولی را کشف می کند وعلوم تخصصی را معنا دار می کند
نوع سومي نيز وجود دارد که بر سر راه همه این علوم است واثبات پذیر نیز هست اما بیش از ظرفیت عقل انسان است و منشا حقایق بزرگتر است این دانش الهیات وکلام مسیح است که برای انسان فقط از راه وحی وبه صلاح دید خداوند شناخته می شودکه این عقل را عقل متعالی نامید و گفت که فقط مسیحیان ازآن بهره می برند. وي معتقد بود كه ارسطو به خاطر کافر بودن نتوانست این علم را کشف کند .
آکونیاس با این نظر آکوستینی که معتقد بود كه نهاد بردگي و حكومت به خاطر گناه و هبوط آدم بوده است را رد کرد و با این اصل ارسطو که انسان موجودی سیاسی است همراهی کرد و این طبع انسانی است که انسان را مجبور به ايجاد و پذیرفتن حکومت می کند. از نظر او مردم دولت را برای تسهیل خود به وجود می آورند و به هنگام لزوم آن را تغییر می دهند حکومت باید در برابر مردم مسئول باشد و در برقراری عدالت بکوشد وگرنه مردم حق برانداختن آن را دارند.
سن توماس در اکثر موارد با نظریه های ارسطو همراهی می کرد وگاهی نیز برای مسیحی کردن آن اندیشه ها از آنها فراتر می رفت و گفت که برای هدف عالی ترینی رستگاری باید یک دولت رفاه را ایجاد کند که از کسانی که مجبورند همیشه کار کنند و فراغتی برای اندیشه در باب خدا ودین ندارند مجالسی فراهم شود تا آنها نیز مقداری در این مورد تفکر کنند.
سن توماس مانند ارسطو برای دولت 2 وظیفه یا کار ویژه شناخت:
وظیفه اول انسان را به کمال طبیعی می رساند و وظیفه دوم انسان را به تقوی می رساند و به خداوند پیوند می دهد. در واقع دولت به عنوان هدفی برای رسیدن به رستگاری مورد کار برد قرار می گیرد. نظام مطلوب او نظام پادشاهی بود وبه صورت محدود یا اینکه ترکیبی از پادشاهی آریستو کراسی ودموکراسی که به وسیله مردم انتخاب شود. او با ستمگر کشی مخالف بود اعلام کرد که برای براندازی باید از طریق راه کار های قانونی عمل شود.
از نظر آکونیاس چهار دسته قانون وجود داشت:
از ديدگاه وي قانون ابدی از همه برتر است دومین قانون بخشی از قانون ابدی را منتقل می کند که انسان به واسطه عقل خود می تواند از آن استفاده کند. دسته سوم قوانین الهی است که خداوند در عهد عقیق برای انسان قرار داده است ودسته چهارم آن دسته از قوانین است که توسط عقل بشر از طبیعت اقباس شده است.
پاپ ها در مبارزاتی که با امپراطوران داشتند از حمایت شا هان برخوردار بودند ودر مقابل نیز باید از شاهان در مقابل فئودال ها حمایت می کردند.
اما اين اتحاد استراتژيك چندي نپاييد ، تقابل میان شاه و پاپ را می توان به طور روشن در دوران پاپ بونیفاس هشتم دانست . در اين دوره ابتدا پاپ بونيفاس هشتم در مقابل شا ها یی از جمله فرانسه و انگلیس که در حال از بین بردن قدرت فئودال ها بودند و از دارایی های کلیسا خرج می کردند از این استفاده ها جلوگیری کرد در نتیجه شاه انگلستان ادوارد نیز در پی این ماجرا اعلام کرد که از روحانیت حمایت نمی کند وفیلیپ زیبا شاه فرانسه نیز به قطع جریان پول از فرانسه به مقر پاپ اقدام نمود اما پاپ از آن اقدام خود عقب نشینی کرد.
پاپ بونیفاس اعلام كرد كه اقتدار دنیایی بايد از اقتدار روحانی (كليسا) تابعیت کند یعنی اینکه شاه باید از پاپ دستور بگیرد چون مقام شاه فروتر از مقام پاپ است. این فرمان موجب مخالفت فلیپ شد و در نهایت کار ، منجر به مطرح کردن اتهام هایی بر علیه پاپ و تحت تعقيب قرار گرفتن وي از سوي فليپ و يارانش شد ، مردم پاپ را نجات دادند ولی پاپ چند مدت بعد مرد. این روند خود نشان دهنده این موضوع بود که دیگر مقام پاپ آن مقام سابق نیست که بدون خدشه باشد.
این عوامل وموضع گیری های بعدی کم کم پاپ را از صحفه سیاسی و به طور آرام خارج می کرد و قدرت جدیدی به نام پا دشا هی ملی جای آنرا می گرفت البته مبارزه با فئودال ها توسط شا هان نیزشروع شده بود وشاهان به تضعیف قدرت آنها نیز پرداخته بودند.
مبارزه میان شاهان ملی وپاپ باعث شد که طرفداران هر کدام نظریاتی مطرح کنند که به سود هر کدام از آنها باشد اما درنهایت اوضاع می رفت که رفته رفته شرایط را برای شاهان ملی بهتر کند اولین کشمکش های بسیار روشن میان بوتیفاس وفیلیپ زیبا (شاه فرانسه)بود که این موضوع باعث این شد که اقتدار کلیسا رفته رفته و آهسته در معرض نا بودی قرار گیرد ، بعضی نیز می گویند این اقتدار از بین رفته بود چون شاه نتوانست در مقابل پاپ قد علم کند وعده زیادی اورا همراهی می کردند خود مبین این موضوع است که اقتدار پاپ ضعیف شده بود و این مقابله پاپ با فیلیپ شتاب بیشتری به آن بخشید شورایی شدن پاپ شورایی که متشکل از مقامات سلطنتی وروحانیان عالی رتبه عضو آن بودند نیز تاثیر عمده ای به نوبه خود در از بین بردن اقتدار پاپ داشت.
این جریانات باعث شد که شیوه جدیدی از تفکرات مطرح شوند که نسبت به تفکرات قبلی دارای نگرش های متفاوتی نسبت به پاپ بودند واز اقتدارات پاپ می کاهید وبه اختیارات پادشاه می افزودند که این نظریات در آرائه کسانی چون دانته آلیگری و نظریات شدیدتر در آرائه کسانی چون پیردوبوا ژان پاریس و مارسیلیوپادوآ می توان مشاهده کرد ودر کنار این متفکرین همانطور که گفته شد جنبش شورایی نیز بی تاثیر نبوده است که در ادامه به بررسی آن نیز پرداخته خواهد شد.
دانته معتقد بود که انسان دارای طبع مدنی است وبا لذات به دنبال حکومت است برای اداره زندگی. اومی گفت که قدرت دولت به خدا تعلق دارد وبلا واسطه به فرمانروایی می رسد اما انسان ها برای سعادت به رهبری کلیسا نیز احتیاج دارند معتقد بود که انسان دارای دو هدف نهایی در زندگی است پس به همین خاطر برای هر هدف یک رهبر نیز لازم است یکی از آن پیشوایان روحانی است وانسان رابه سعادت ابدی رهنمون می کند و دومی امپراطور است که انسان رابه سعادت دنیوی رهنمون می کند.
دانته در کتاب خود با عنوان پادشا هی نوشت برای ایجاد وحدت با یک حکومت زیر نظر مسیحیت نه پاپ ایجاد شود واستدلال می کرد که پاپ وکلیسا باید فعالیت های خود را به دعا وعبادت و اندرزهای اخلاقی محدود کند ومداخله در کارهای غیر راانجام ندهد و این امر که کلیسا با دولت همکاری کنند نفی نمی کرد ولی معتقد بود که کلیسا قدرت های غیر دینی را برای صلح ووحدت امپراطور غصب کرده است.
دانته از رهنمون امپراطوری برای ایجاد صلح جهانی تلاش می کرد یعنی اینکه صلح باید به صورت جهانی باشد وبهترین حکومت برای این صلح پادشاهی است . درمورد فلسفه والهیات او معتقد بود که فلسفه والهیات از هم دیگر جدا هستند وهر دو برابر این نظر
باعث این شد که فلسفه یعنی دولت نیز در مقامی برابر با کلیسا که نماینده الهیات است قرار گیرد. در ارزیا بی نظریات دانته می توان گفت که او قبل از اینکه دعوی میان کلیسا ودولت شکل بگیرد سعی داشت تا قدری اختیارات را معتدل کند ونه اینکه اقتدار را به طور کل از پاپ به کلیسا ببخشد ودر این حال تناسبی نیز میان این دو برقرار کند.
اما نظریات بعدی که در نتیجه کشمکش های میان پاپ وشاه به وجود آمد تندتر بود.
او نظر خود را به صورت پیشنهاد مطرح کرد وگفت که پاپ اقتدار دنیایی خود را تماما به شاه واگذار ودر عوض مستمری سالانه بگیرد وپادشاه نیز در نا بودی فئودالیسم بکوشد در حقیقت می توان گفت که دوبوآ اولین کسی بود که از شکل گیری حکومت های ملی به روشنی سخن می گفت وبر افزایش قدرت پادشاه سخن می گفت و معتقد بود که قدرت قضایی نیز باید در دست پادشاه متمرکز باشد. وی گفت که تملک چیز های دنیایی باعث نابودی پاپ شده است. وبه این خاطر است که پاپ نمی تواند به خوبی وظایف دینی را انجام دهد در واقع سرگرم شدن پاپ به اسباب مادی اورا از انجام وظیفه دینی باز می گذارد واینکه در این راستا گفت باید اموال اسقف ها به افراد غیر روحانی سپرده شود ودر عوض آنها مقرری دریافت کنند قیم اموال صومعه ها نیز باید افراد غیر روحانی باشند. دوبوآدر واقع یک متفکر سیاسی نبود بلکه بشر در حمایت از فیلیپ نظریاتی را مطرح کرد تا با استناد به آن بتواند از قدرت پاپ کاست. او در جایی دیگر برای به وجود امدن صلح بین المللی شورای عمومی شهر یاران و روحانیان باید تشکیل شود و اختلافات میان دولت ها به این شورا واگذار شود. به طور کل در مورد دوبوآ می توان گفت که تا آن زمان کسی مانند او به پاپ و کلیسا نتاخته بود البته دوبوآ نظریات دیگری نیز داشت اما مهم تر از همه چیز نظریات او پیرامون تقسیم اختیارات است.
ژان پاریس استدلال کردکه تقسیم سیاسی سرزمین یا قلمرو طبیعی است واحتیاجی نیست که قلمرو ها زیر نظر یک ریس باشد اما ایمان ضروری است ودر مسائل ایمانی وحد دین مهم است. وسلطه بر مسائل دینی نباید منجر به سلطه بر مسائل دنیایی شود ودر نهایت به این نتیجه رسید که پادشاه فرانسه جدا از امپراطور است وزیر نظر پاپ نیست در مورد کلیسا گفت که کلیسا می تواند مالکیت داشته باشد ولی نظارت آن باید بر عهده اقتدار های غیر دینی باشد پاپ نیز مالکیت املاک کلیسا را ندارد بلکه مالکیت آن اجتماعی است پاپ فقط اقتدار اجرایی دارد ومسئول ومدیر کلیسا است.
وي در مورد مالکیت افراد غیر روحانی گقت که پاپ هیچگونه اقتداری بر آنها ندارد او به دنبال دوستی بود که مبتنی بر قانون اساسی باشد هم در مورد کلیسا وهم در مورد شاه در نهایت به روشنی از عزل پاپ حمایت کرد و گفت که می توان پاپ را عزل کرد . یکی از مهم ترین استدلال هایی که به کمک فیلیپ آمد که در برابر پاپ ایستادگی کند گفته های ژان پاریس بود.
ژان از اندیشه های ارسطو نیز تاثیر گرفته بود این تاثیر در این نظر که دولت روند طبیعی است وارتبا طی با دین ندارد وقبل از این نیز دین ودولت وجود داشته است وبدون کلیسا نیز می توان زندگی خوبی داشت.
اثر بزرگ مارسیلیو کتاب مدافع صلح است که از سه بخش تشکیل می شود که در بخش نخست نظریه دولت و در بخش دوم نظریه کلیسا بررسی شده است بخش سوم کتاب هم نتیجه گیری هایی بر مبنای دو بخش قبلی است.
مارسیلیو از نوشتن این کتاب به دنبال آن بود که تا قدرت پاپ را در کارهای دنیایی از بین ببرد و در این راه به مباحث ارسطو اتکا کرد و منظور او این بود که دولت خوب از نظر ارسطو دولت خوب همان دولت غیر دینی است.
حمايت كليسا از نظام پوسيده فئودالي ، ضعف ماهيت آموزه هاي مسيحيت و تحريف و تفسير منفعت طلبانه از همان حداقل آموزه ها توسط كليسا ، اختلافات بين كاردينال هاي و اختلاف بر سر تعيين پاپ ها ، فساد اخلاقي در بين بعضي از پاپ ها و اسقف ها ، تغيير ماهيت نظام اقتصادي و فرهنگي و عدم انعطاف پذيري كليسا در مقابل آن از جمله عوامل تضعيف كليسا و آموزه هاي ديني و حمايت مردم از مخالفين كليسا و حركت اروپا به سمت انديشه هاي سكولار بوده است.
جان سا ليسبوری :
به عقیده عبد الرمان عالم او اولین کسی بود که تمثیل تن واره را برای توصیف اجتماع سیاسی به کار برد و جامعه مشترک المنافع را به صورت بدنی زنده تلقی می کرد که شاه به عنوان سر کلیسا به عنوان روح سنا به عنوان قلب ودیگر مردم معده واعضای دیگر هستند. حاکمان ولایت ها نیز کار چشم وگوش را بر عهده دارند سپاهیان دست های این پیکر وپیشه وران و کشاورزان پاهای این به شمارمی روند .
واین جامعه زمانی رشد می کند که تمام اعضای آن سالم باشند وبه این خاطر فرمانروا در مقام هدایتگر جامعه است. او اولین کسی است که از ستمگر کشی حمایت کرد وبا صراحت به بیان این موضوع پرداخت معتقد بود که کسی که شمشیر را غضب کرده باید با شمشیر کشته شود.
در تقسیم اقتدار کلیسا وپادشاهی می گفت هر دو شمشیر در دست کلیسا یا حاکم روحانی است و حاکم روحانی شمشیر دنیایی رابه شاه اعطا کرده و شمشیر دنیایی مقام ومرتبه پایین تری دارد. یکی دیگر از نظریات او نیز آن بود که شاه در برابر فرمانبران خود متعهد است. از نظر او قدرت ومقام فرمانروا مشروط است اگر وظایف خود را یخوبی انجام نداد مردم می توانند او را از کار بر کنار کنند.
برخی نیز معتقدند که او با این کار خود پایه او مانیسم را در اندیشه ها گذاشت.
سن توماس آکونیاس
آکونیاس در سالهای (1274_1227)زندگی می کرد با این که زندگی او دوره کوتاه 47 سالگی را شامل می شد اما او تفسیر های زیادی را از خود بر جای گذاشت مهم ترین نوشته او عذ حل الهیات است که سعی داشت تمام دانش بشری تا آن زمان را در آن گرد آورد ولی عمر او اجازه اتمام این کار را نداد . کتاب دیگر او فرمانروایی شهریاران است که این دو کتاب را شاگردان وي تکمیل کردند.
او به دنبال این بود که فلسفه ای ارائه دهد که همه جنبه های هستی را به خدا ربط دهد. اکونیاس کوشید که تا آن زمان عقل را با ایمان پیوند دهد وبه این خاطر می بایست فلسفه یونانی را با دین مسیح در آمیزد پس چنین کاری را نیز انجام داد.
اكويناس معتقد بود كه چند نوع علم وجود دارد : اولين آن نوعی دانش است که از راه عقل انسان اثبات می شود که علوم مختلف مثال های این نوع اند.
نوعی دوم فلسفه است که از راه عقل اصولی را کشف می کند وعلوم تخصصی را معنا دار می کند
نوع سومي نيز وجود دارد که بر سر راه همه این علوم است واثبات پذیر نیز هست اما بیش از ظرفیت عقل انسان است و منشا حقایق بزرگتر است این دانش الهیات وکلام مسیح است که برای انسان فقط از راه وحی وبه صلاح دید خداوند شناخته می شودکه این عقل را عقل متعالی نامید و گفت که فقط مسیحیان ازآن بهره می برند. وي معتقد بود كه ارسطو به خاطر کافر بودن نتوانست این علم را کشف کند .
آکونیاس با این نظر آکوستینی که معتقد بود كه نهاد بردگي و حكومت به خاطر گناه و هبوط آدم بوده است را رد کرد و با این اصل ارسطو که انسان موجودی سیاسی است همراهی کرد و این طبع انسانی است که انسان را مجبور به ايجاد و پذیرفتن حکومت می کند. از نظر او مردم دولت را برای تسهیل خود به وجود می آورند و به هنگام لزوم آن را تغییر می دهند حکومت باید در برابر مردم مسئول باشد و در برقراری عدالت بکوشد وگرنه مردم حق برانداختن آن را دارند.
سن توماس در اکثر موارد با نظریه های ارسطو همراهی می کرد وگاهی نیز برای مسیحی کردن آن اندیشه ها از آنها فراتر می رفت و گفت که برای هدف عالی ترینی رستگاری باید یک دولت رفاه را ایجاد کند که از کسانی که مجبورند همیشه کار کنند و فراغتی برای اندیشه در باب خدا ودین ندارند مجالسی فراهم شود تا آنها نیز مقداری در این مورد تفکر کنند.
سن توماس مانند ارسطو برای دولت 2 وظیفه یا کار ویژه شناخت:
وظیفه اول انسان را به کمال طبیعی می رساند و وظیفه دوم انسان را به تقوی می رساند و به خداوند پیوند می دهد. در واقع دولت به عنوان هدفی برای رسیدن به رستگاری مورد کار برد قرار می گیرد. نظام مطلوب او نظام پادشاهی بود وبه صورت محدود یا اینکه ترکیبی از پادشاهی آریستو کراسی ودموکراسی که به وسیله مردم انتخاب شود. او با ستمگر کشی مخالف بود اعلام کرد که برای براندازی باید از طریق راه کار های قانونی عمل شود.
از نظر آکونیاس چهار دسته قانون وجود داشت:
از ديدگاه وي قانون ابدی از همه برتر است دومین قانون بخشی از قانون ابدی را منتقل می کند که انسان به واسطه عقل خود می تواند از آن استفاده کند. دسته سوم قوانین الهی است که خداوند در عهد عقیق برای انسان قرار داده است ودسته چهارم آن دسته از قوانین است که توسط عقل بشر از طبیعت اقباس شده است.
پاپ ها در مبارزاتی که با امپراطوران داشتند از حمایت شا هان برخوردار بودند ودر مقابل نیز باید از شاهان در مقابل فئودال ها حمایت می کردند.
اما اين اتحاد استراتژيك چندي نپاييد ، تقابل میان شاه و پاپ را می توان به طور روشن در دوران پاپ بونیفاس هشتم دانست . در اين دوره ابتدا پاپ بونيفاس هشتم در مقابل شا ها یی از جمله فرانسه و انگلیس که در حال از بین بردن قدرت فئودال ها بودند و از دارایی های کلیسا خرج می کردند از این استفاده ها جلوگیری کرد در نتیجه شاه انگلستان ادوارد نیز در پی این ماجرا اعلام کرد که از روحانیت حمایت نمی کند وفیلیپ زیبا شاه فرانسه نیز به قطع جریان پول از فرانسه به مقر پاپ اقدام نمود اما پاپ از آن اقدام خود عقب نشینی کرد.
پاپ بونیفاس اعلام كرد كه اقتدار دنیایی بايد از اقتدار روحانی (كليسا) تابعیت کند یعنی اینکه شاه باید از پاپ دستور بگیرد چون مقام شاه فروتر از مقام پاپ است. این فرمان موجب مخالفت فلیپ شد و در نهایت کار ، منجر به مطرح کردن اتهام هایی بر علیه پاپ و تحت تعقيب قرار گرفتن وي از سوي فليپ و يارانش شد ، مردم پاپ را نجات دادند ولی پاپ چند مدت بعد مرد. این روند خود نشان دهنده این موضوع بود که دیگر مقام پاپ آن مقام سابق نیست که بدون خدشه باشد.
این عوامل وموضع گیری های بعدی کم کم پاپ را از صحفه سیاسی و به طور آرام خارج می کرد و قدرت جدیدی به نام پا دشا هی ملی جای آنرا می گرفت البته مبارزه با فئودال ها توسط شا هان نیزشروع شده بود وشاهان به تضعیف قدرت آنها نیز پرداخته بودند.
مبارزه میان شاهان ملی وپاپ باعث شد که طرفداران هر کدام نظریاتی مطرح کنند که به سود هر کدام از آنها باشد اما درنهایت اوضاع می رفت که رفته رفته شرایط را برای شاهان ملی بهتر کند اولین کشمکش های بسیار روشن میان بوتیفاس وفیلیپ زیبا (شاه فرانسه)بود که این موضوع باعث این شد که اقتدار کلیسا رفته رفته و آهسته در معرض نا بودی قرار گیرد ، بعضی نیز می گویند این اقتدار از بین رفته بود چون شاه نتوانست در مقابل پاپ قد علم کند وعده زیادی اورا همراهی می کردند خود مبین این موضوع است که اقتدار پاپ ضعیف شده بود و این مقابله پاپ با فیلیپ شتاب بیشتری به آن بخشید شورایی شدن پاپ شورایی که متشکل از مقامات سلطنتی وروحانیان عالی رتبه عضو آن بودند نیز تاثیر عمده ای به نوبه خود در از بین بردن اقتدار پاپ داشت.
این جریانات باعث شد که شیوه جدیدی از تفکرات مطرح شوند که نسبت به تفکرات قبلی دارای نگرش های متفاوتی نسبت به پاپ بودند واز اقتدارات پاپ می کاهید وبه اختیارات پادشاه می افزودند که این نظریات در آرائه کسانی چون دانته آلیگری و نظریات شدیدتر در آرائه کسانی چون پیردوبوا ژان پاریس و مارسیلیوپادوآ می توان مشاهده کرد ودر کنار این متفکرین همانطور که گفته شد جنبش شورایی نیز بی تاثیر نبوده است که در ادامه به بررسی آن نیز پرداخته خواهد شد.
دانته آلیگری
دانته معتقد بود که انسان دارای طبع مدنی است وبا لذات به دنبال حکومت است برای اداره زندگی. اومی گفت که قدرت دولت به خدا تعلق دارد وبلا واسطه به فرمانروایی می رسد اما انسان ها برای سعادت به رهبری کلیسا نیز احتیاج دارند معتقد بود که انسان دارای دو هدف نهایی در زندگی است پس به همین خاطر برای هر هدف یک رهبر نیز لازم است یکی از آن پیشوایان روحانی است وانسان رابه سعادت ابدی رهنمون می کند و دومی امپراطور است که انسان رابه سعادت دنیوی رهنمون می کند.
دانته در کتاب خود با عنوان پادشا هی نوشت برای ایجاد وحدت با یک حکومت زیر نظر مسیحیت نه پاپ ایجاد شود واستدلال می کرد که پاپ وکلیسا باید فعالیت های خود را به دعا وعبادت و اندرزهای اخلاقی محدود کند ومداخله در کارهای غیر راانجام ندهد و این امر که کلیسا با دولت همکاری کنند نفی نمی کرد ولی معتقد بود که کلیسا قدرت های غیر دینی را برای صلح ووحدت امپراطور غصب کرده است.
دانته از رهنمون امپراطوری برای ایجاد صلح جهانی تلاش می کرد یعنی اینکه صلح باید به صورت جهانی باشد وبهترین حکومت برای این صلح پادشاهی است . درمورد فلسفه والهیات او معتقد بود که فلسفه والهیات از هم دیگر جدا هستند وهر دو برابر این نظر
باعث این شد که فلسفه یعنی دولت نیز در مقامی برابر با کلیسا که نماینده الهیات است قرار گیرد. در ارزیا بی نظریات دانته می توان گفت که او قبل از اینکه دعوی میان کلیسا ودولت شکل بگیرد سعی داشت تا قدری اختیارات را معتدل کند ونه اینکه اقتدار را به طور کل از پاپ به کلیسا ببخشد ودر این حال تناسبی نیز میان این دو برقرار کند.
اما نظریات بعدی که در نتیجه کشمکش های میان پاپ وشاه به وجود آمد تندتر بود.
پیردو بوآ
او نظر خود را به صورت پیشنهاد مطرح کرد وگفت که پاپ اقتدار دنیایی خود را تماما به شاه واگذار ودر عوض مستمری سالانه بگیرد وپادشاه نیز در نا بودی فئودالیسم بکوشد در حقیقت می توان گفت که دوبوآ اولین کسی بود که از شکل گیری حکومت های ملی به روشنی سخن می گفت وبر افزایش قدرت پادشاه سخن می گفت و معتقد بود که قدرت قضایی نیز باید در دست پادشاه متمرکز باشد. وی گفت که تملک چیز های دنیایی باعث نابودی پاپ شده است. وبه این خاطر است که پاپ نمی تواند به خوبی وظایف دینی را انجام دهد در واقع سرگرم شدن پاپ به اسباب مادی اورا از انجام وظیفه دینی باز می گذارد واینکه در این راستا گفت باید اموال اسقف ها به افراد غیر روحانی سپرده شود ودر عوض آنها مقرری دریافت کنند قیم اموال صومعه ها نیز باید افراد غیر روحانی باشند. دوبوآدر واقع یک متفکر سیاسی نبود بلکه بشر در حمایت از فیلیپ نظریاتی را مطرح کرد تا با استناد به آن بتواند از قدرت پاپ کاست. او در جایی دیگر برای به وجود امدن صلح بین المللی شورای عمومی شهر یاران و روحانیان باید تشکیل شود و اختلافات میان دولت ها به این شورا واگذار شود. به طور کل در مورد دوبوآ می توان گفت که تا آن زمان کسی مانند او به پاپ و کلیسا نتاخته بود البته دوبوآ نظریات دیگری نیز داشت اما مهم تر از همه چیز نظریات او پیرامون تقسیم اختیارات است.
ژان پاریس :
ژان پاریس استدلال کردکه تقسیم سیاسی سرزمین یا قلمرو طبیعی است واحتیاجی نیست که قلمرو ها زیر نظر یک ریس باشد اما ایمان ضروری است ودر مسائل ایمانی وحد دین مهم است. وسلطه بر مسائل دینی نباید منجر به سلطه بر مسائل دنیایی شود ودر نهایت به این نتیجه رسید که پادشاه فرانسه جدا از امپراطور است وزیر نظر پاپ نیست در مورد کلیسا گفت که کلیسا می تواند مالکیت داشته باشد ولی نظارت آن باید بر عهده اقتدار های غیر دینی باشد پاپ نیز مالکیت املاک کلیسا را ندارد بلکه مالکیت آن اجتماعی است پاپ فقط اقتدار اجرایی دارد ومسئول ومدیر کلیسا است.
وي در مورد مالکیت افراد غیر روحانی گقت که پاپ هیچگونه اقتداری بر آنها ندارد او به دنبال دوستی بود که مبتنی بر قانون اساسی باشد هم در مورد کلیسا وهم در مورد شاه در نهایت به روشنی از عزل پاپ حمایت کرد و گفت که می توان پاپ را عزل کرد . یکی از مهم ترین استدلال هایی که به کمک فیلیپ آمد که در برابر پاپ ایستادگی کند گفته های ژان پاریس بود.
ژان از اندیشه های ارسطو نیز تاثیر گرفته بود این تاثیر در این نظر که دولت روند طبیعی است وارتبا طی با دین ندارد وقبل از این نیز دین ودولت وجود داشته است وبدون کلیسا نیز می توان زندگی خوبی داشت.
مارسیلوپادوا (1342-1270):
اثر بزرگ مارسیلیو کتاب مدافع صلح است که از سه بخش تشکیل می شود که در بخش نخست نظریه دولت و در بخش دوم نظریه کلیسا بررسی شده است بخش سوم کتاب هم نتیجه گیری هایی بر مبنای دو بخش قبلی است.
مارسیلیو از نوشتن این کتاب به دنبال آن بود که تا قدرت پاپ را در کارهای دنیایی از بین ببرد و در این راه به مباحث ارسطو اتکا کرد و منظور او این بود که دولت خوب از نظر ارسطو دولت خوب همان دولت غیر دینی است.
حمايت كليسا از نظام پوسيده فئودالي ، ضعف ماهيت آموزه هاي مسيحيت و تحريف و تفسير منفعت طلبانه از همان حداقل آموزه ها توسط كليسا ، اختلافات بين كاردينال هاي و اختلاف بر سر تعيين پاپ ها ، فساد اخلاقي در بين بعضي از پاپ ها و اسقف ها ، تغيير ماهيت نظام اقتصادي و فرهنگي و عدم انعطاف پذيري كليسا در مقابل آن از جمله عوامل تضعيف كليسا و آموزه هاي ديني و حمايت مردم از مخالفين كليسا و حركت اروپا به سمت انديشه هاي سكولار بوده است.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}